سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زنجیز

دنیا که شروع شد زنجیر نداشت، خدا دنیای بی زنجیر آفرید. آدم بود که زنجیر را ساخت، شیطان کمکش کرد.
دل، زنجیر شد، زن، زنجیر شد. دنیا پر از زنجیر شد و آدم ها همه دیوانه زنجیری!
خدا دنیا را بی زنجیر می خواست. نام دنیای بی زنجیر اما بهشت است.
امتحان آدم همین جا بود. دستهای شیطان از زنجیر پر بود.
خدا گفت: زنجیرهایتان را پاره کنید. شاید نام زنجیر شما عشق باشد.
یک نفر زنجیرهایش را پاره کرد. نامش را مجنون گذاشتند.
مجنون اما نه دیوانه بود و نه زنجیری. این نام را شیطان بر او گذاشت.
شیطان آدم را در زنجیر می خواست.
لیلی، مجنون را بی زنجیر می خواست.
لیلی می دانست خدا چه می خواهد.
لیلی کمک کرد تا مجنون زنجیرش را پاره کند.
لیلی زنجیر نبود. لیلی نمی خواست زنجیر باشد.
لیلی ماند. زیرا لیلی نام دیگر آزادی است.


محبت

دخترک بر خلاف همیشه که به هر رهگذری می رسید،

آستین لباس او را می کشید تا یک بسته آدامس به او بفروشد.

این بار رو به روی زنی که روی صندلی پارک نشسته و نوزادش

 را در آغوش گرفته،ایستاده بود و او را نگاه می کرد.

گاه گاهی که زن به نوزاد لبخنند می زد،لب های دخترک نیز

 بی اختیار از هم باز می شد.

مدتی گذشت،دخترک از جعبه بسته ای برداشت و جلو روی

زن گرفت.

زن رو به سمت دیگری کرد:برو بچه،آدامس نمی خوام.

دخترک گفت:بگیر.پولی نیست.


سه آرزوی زن

خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود. ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب توپ به درون بیشه زار کنار زمین شد. خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه زار رفت که ناگهان با صحنه ای روب رو شد. قورباغه ای در تله ای گرفتار بود. قورباغه حرف می زد! رو به خانم گفت؛ اگر مرا از بند آزاد کنی، سه آرزویت را برآورده می کنم. خانم ذوق زده شد و سریع قورباغه را آزاد کرد. قورباغه به او گفت؛ نذاشتی شرایط برآورده کردن آرزوها را بگویم. هر آرزویی که برایت برآورده کردم، 10 برابر آنرا برای همسرت برآورده می کنم! خانم کمی تامل کرد و گفت؛ مشکلی ندارد. آرزوی اول خود را گفت؛ من می خواهم زیباترین زن دنیا شوم. قورباغه به او گفت؛ اگر زیباترین شوی شوهرت 10 برابر از تو زیباتر می شود و ممکن است چشم زن های دیگر بدنبالش بیافتد و تو او را از دست دهی. خانم گفت؛ مشکلی ندارد. چون من زیباترینم، کس دیگری در چشم او بجز من نخواهم ماند. پس آرزویش برآورده شد. بعد گفت که من می خواهم ثروتمند ترین فرد دنیا شوم. قورباغه به او گفت شوهرت 10 برابر ثروتمند تر می شود و ممکن است به زندگی تان لطمه بزند. خانم گفت؛ نه هر چه من دارم مال اوست و آن وقت او هم مال من است. پس ثروتمند شد. آرزوی سومش را که گفت قورباغه جا خورد و بدون چون و چرایی برآورده کرد. خانم گفت؛ می خواهم به یک حمله قلبی خفیف دچار شوم! نکته اخلاقی: خانم ها خیلی باهوش هستند. پس باهاشون درگیر نشین. قابل توجه خواننده های مونث؛ اینجا پایان این داستان نبود. لطفاً ادامه مطلب را ببینید و برید حالشو ببرید. . . . . . . . مرد دچار حمله قلبی 10 برابر خفیف تر از همسرش شد.

باور

رام کنندگان حیوانات سیرک برای مطیع کردن فیلها از ترفند ساده ای استفاده می کنند.زمانی که حیوان هنوز بچه است، یکی از پاهای او را به تنه درختی می بندند. حیوان جوان هر چه تلاش می کند نمی تواند خود را از بند خلاص کند اندک اندک ای عقیده که تنه درخت خیلی قوی تر از اوست در فکرش شکل می گیرد.وقتی حیوان بالغ و نیرومند شد ،کافی است شخصی نخی را به دور پای فیل ببندد و سر دیگرش را به شاخه ای گره بزند. فیل برای رها کردن خود تلاشی نخواهد کرد .پای ما نیز ، همچون فیلها،اغلب با رشته های ضعیف و شکننده ای بسته شده است ، اما از آنجا که از بچگی قدرت تنه درخت را باور کرده ایم، به خود جرات تلاش کردن نمی دهیم، غافل از اینکه برای به دست آوردن آزادی ، یک عمل جسورانه کافیست .


ارامش را بدست اورید

یک پیرمرد بازنشسته، خانه جدیدی در نزدیکی یک دبیرستان خرید. یکی دو هفته اول همه چیز به خوبی و در آرامش پیش میرفت تا این که مدرسه ها باز شد. در اولین روز مدرسه، پس از تعطیلی کلاس‌ها سه تا پسر بچه در خیابان راه افتادند و در حالی که بلند، بلند با هم حرف می زدند، هر چیزی را که در خیابان افتاده بود شوت می‌کردند و سر و صدای عجیبی راه انداختند. این کار هر روز تکرار می شد و آسایش پیرمرد کاملاً مختل شده بود. این بود که تصمیم گرفت کاری بکند.
روز بعد که مدرسه تعطیل شد، دنبال بچه ها رفت و آنها را صدا کرد و به آنها گفت: «بچه ها شما خیلی بامزه هستید و من از این که می‌بینم شما اینقدر نشاط جوانی دارید خیلی خوشحالم. من هم که به سن شما بودم همین کار را می‌کردم. حالا می خواهم لطفی در حق من بکنید. من روزی 1000 تومن به هر کدام از شما می دهم که بیایید اینجا، و همین کارها را بکنید.»
بچه ها خوشحال شدند و به کارشان ادامه دادند. تا آن که چند روز بعد، پیرمرد دوباره به سراغشان آمد و گفت: « ببینید بچه ها متأسفانه در محاسبه حقوق بازنشستگی من اشتباه شده و من نمی‌تونم روزی 100 تومن بیشتر بهتون بدم. از نظر شما اشکالی نداره؟»
بچه ها گفتند: « 100 تومن؟ اگه فکر می‌کنی ما به خاطر روزی فقط 100 تومن حاضریم اینهمه بطری نوشابه و چیزهای دیگه رو شوت کنیم، کور خوندی. ما نیستیم.»
و از آن پس پیرمرد با آرامش در خانه جدیدش به زندگی ادامه داد.
شما چه تفسیر مدیریتی یا سازمانی از این حکایت دارید؟»


با هر دست بدی از همان دست هم میگیری

کشاورزی فقیر از اهالی اسکاتلند فلمینگ نام داشت. یک روز، در حالی که به دنبال امرار معاش خانواده‌اش بود، از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید، وسایلش را بر روی زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید...
پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود، فریاد می‌زد و تلاش می‌کرد تا خودش را آزاد کند
.
فارمر فلمینگ او را از مرگی تدریجی و وحشتناک نجات داد
...
روز بعد، کالسکه‌ای مجلل به منزل محقر فارمر فلمینگ رسید
.
مرد اشراف‌زاده خود را به عنوان پدر پسری معرفی کرد که فارمر فلمینگ نجاتش داده بود
.
اشراف زاده گفت: «می‌خواهم جبران کنم شما زندگی پسرم را نجات دادی

کشاورز اسکاتلندی جواب داد: «من نمی‌توانم برای کاری که انجام داده‌ام پولی بگیرم

در همین لحظه پسر کشاورز وارد کلبه شد
.
اشراف‌زاده پرسید: «پسر شماست؟
»
کشاورز با افتخار جواب داد: «بله
»
- با هم معامله می‌کنیم. اجازه بدهید او را همراه خودم ببرم تا تحصیل کند. اگر شبیه پدرش باشد، به مردی تبدیل خواهد شد که تو به او افتخار خواهی کرد
...
پسر فارمر فلمینگ از دانشکدة پزشکی سنت ماری در لندن فارغ التحصیل شد و همین طور ادامه داد تا در سراسر جهان به عنوان سِر الکساندر فلمینگ کاشف پنسیلین مشهور شد
...
سال‌ها بعد، پسر همان اشراف‌زاده به ذات الریه مبتلا شد
.
چه چیزی نجاتش داد؟ پنسیلین


فرق دوست داشتن و عشق!

عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی
دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال

عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است
دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج می گیرد

عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر می گذارد
دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند

عشق طوفانی و متلاطم است
دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار وسرشار از نجابت

عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی “فهمیدن و اندیشیدن “نیست
دوست داشتن، دراوج، از سر حد عقل فراتر میرود و فهمیدن و اندیشیدن را از زمین می کند و باخود به قله ی بلند اشراق می برد

عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند
دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در دوست می بیند و می یابد

عشق یک فریب بزرگ و قوی است
دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق

عشق در دریا غرق شدن است
دوست داشتن در دریا شنا کردن

عشق بینایی را می گیرد
دوست داشتن بینایی می دهد

عشق خشن است و شدید و ناپایدار
دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار

عشق همواره با شک آلوده است
دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر

از عشق هرچه بیشتر نوشیم سیراب تر می شویم
از دوست داشتن هرچه بیشتر، تشنه تر

عشق نیرویی است در عاشق ،که او را به معشوق می کشاند
دوست داشتن جاذبه ای در دوست ، که دوست را به دوست می برد

عشق تملک معشوق است
دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست

عشق معشوق را مجهول و گمنام می خواهد تا در انحصار او بماند
دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز میخواهد و می خواهد که همه ی دلها آنچه را او از دوست در خود دارد، داشته باشند

در عشق رقیب منفور است،
در دوست داشتن است که:”هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند”

عشق معشوق را طعمه ی خویش می بیند
و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید
و اگر ربود با هردو دشمنی می ورزد و معشوق نیز منفور می گردد

دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است
یک ابدیت بی مرز است ، که از جنس این عالم نیست

نظر یادتون نره!!


دلیل وجوب بعثت انبیاء

دلیل وجوب بعثت انبیاء

برای اینکه بتوان نبوت پیامبر اسلام را اثبات کرد ابتدا باید نبوت عامّه(اصل نبوت) را اثبات نمود ؛ یعنی باید ثابت کرد که مبعوث نمودن نبی از جانب خدا عقلا ضروری است ؛ و خداوندیِ خدا ، اقتضاء می کند که مردم را بدون راهنما نگذارد ؛ دلائلی که به این منظور اقامه شده اند متعددند ؛ که ما تنها به یک مورد آن ،که مقدمات ساده ای دارد ،اشاره می کنیم ؛ دلائل فنی تر را در منابعی که بعداً معرفی می شود ملاحظه فرمایید .

دلیل بر وجوب بعثت نبی :

- شکی نیست که انسان دارای دو جنبه ی فردی و اجتماعی است ، و از هر دو جهت نیازهایی دارد ؛ از جهت فردی محتاج دستور العملهایی است تا بتواند در سایه ی آنها به رشد جسمی و روحی لازم برسد؛ و از جهت اجتماعی نیازمند قانون کاملی است تا بتواند نیازهای اجتماعی جامعه بشری تأمین نماید و به ویژه عدالت را در اجتماع برقرار نماید.

- کسی که می خواهد برای رفع نیازهای فردی و اجتماعی انسان دستور العمل تجویز کند ،به حکم عقل ،باید دارای شرائط زیر باشد:

1ـ علم کامل به تمام نیازهای روحی و جسمی و اجتماعی بشر داشته باشد؛ تا بتواند قانون و دستور العملی جامع و بی عیب و نقص وضع کند.

2ـ خودش از قانونی که وضع می کند و دستورالعملی که می دهد نفعی نبرد. چون در غیر این صورت ، قانون را به نفع خود وضع می کند.

- تنها کسی که دارای این شرائط است خداوند متعال است و بس ؛ چون او خالق بشر ، و خالق نیازهای بوده از تمام نیازهای بشر مطلع است ؛ و هیچ نفعی هم از دستورات و قوانین نمی برد چرا که او بی نیاز محض و کمال مطلق است .

- خداوند متعال ، حکیم است ؛ و محال است حکیم موجودی را بیافریند،و در او نیازی قرار دهد ، ولی راهِ بر آوردن آن نیاز را بر روی آن موجود ببندد ؛چون این کار ، کاری عبث و لغو است ؛ و حکیم کار عبث و لغو نمی کند ؛ پس محال است خدا نیاز افراد انسانی و جامعه ی انسانی به دستور العمل زندگی و قانون اجتماعی را بی پاسخ بگذارد.

- دو راه برای بر آوردن نیاز به دستور العمل فردی و قانون اجتماعی از جانب خدا وجود دارد ؛ 1. اینکه خدا آن دستور العمل و قانون را در ذات خود انسان قرار دهد ؛ مثل غریزه ی موجود در مورچه ها و زنبورها و ... 2. اینکه خدا آن دستور العمل و قانون را از طریقی دیگر که خارج از ذات انسان است ،در اختیار انسان قرار دهد. ما به علم حضوری می یابیم که خداوند متعال ، دستور العمل و قانون مورد نیاز بشر را در ذات او قرار نداده است ؛ گرچه ما در درون خود یک نوع آگاهی فطری داریم ؛ ولی می یابیم که این آگاهی فطری برای برآوردن این نیازها کافی نیست ؛ این آگاهی فطری صرفا ما را بر می انگیزد که دنبال دستور العملهای تکامل فردی و قوانین اجتماعی باشیم ؛ بنا بر این خداوند متعال باید آن دستور العملها و قوانین را از طریقی به انسان برساند ؛ که برای آن راههای متعددی قابل تصور است ؛مثلا ممکن است از راه ملائک آن را به تک تک افرادبشر برساند یا از راهِ انداختن یک کتاب از آسمان یا از راه تماس مستقیم خدا با همه ی انسانها یا ... یا از راه تماس خدا یا ملائک با یکی از انسانها و واسطه قرار دادن او ،پیام خود را به انسانها تعلیم دهد ؛اما هیچکدام از این مفروضات ، به جز مورد آخر تا به حال رخ نداده است ؛ و عملا در طول تاریخ فقط همین قسم آخر رخ داده است ؛ و افرادی ادعا کرده اند که از جانب خدا برای بشر دستور العمل و قانون الهی آورده اند.

- بنا بر این ، عقل سلیم حکم می کند که سخن این مدعیان را مورد بررسی قرار دهیم ؛ چون شک نداریم که خدا باید از طریقی بشر را مورد هدایت قرار دهد. پس اجمالا باید برخی از مدعیان نبوت در ادعای خود صادق باشند؛ و الّا لازم می آید که خدا نیاز انسان را بی پاسخ بگذارد ؛ و این خلاف حکمت خداست.

تا اینجا معلوم شد که برخی از مدعیان نبوت به یقین در ادعای خود صادقند ؛ و واقعا از جانب خدا آمده اند ؛ اما تشخیص مصداق واقعی نبی از بین مدعیان نبوّت خود راهی دیگر می طلبد. و اساسی ترین راه شناخت نبی معجزه است . مدعی نبوت ادعا می کند که با خدا در ارتباط است ؛ و از جانب او پیام آورده است ؛ و عقل حکم می کند که خدا باید پیام رسان خود را به ما بشناساند تا ما بتوانیم مدعی واقعی را از مدعیان دروغین تشخیص دهیم ؛ و راه شناساندن او این است که نبی نشان دهد که واقعا به یک منبع علم و قدرت مطلق متصل است ؛ لذا او باید آثاری منحصر به فرد از خود نمایان سازد که حکایتگر اتصال او به منبع علم و قدرت مطلق باشد ؛ و آن همان معجزه است که مدعیان دروغین نبوت از انجام آن ناتوانند ؛ و معجزه بر سه قسم است ؛ معجزه فعلی ، معجزه صفاتی و معجزه قولی ؛ یعنی معجزه نبی یا باید از سنخ عمل بیرونی باشد مثل زنده کردن مردگان یا اژدها نمودن عصا و... یا باید از سنخ صفات درونی باشد مثلا نبی باید خلقیّاتی خارق العاده داشته باشد که بروز آن از افراد عادی ، عادتا محال باشد ؛ یا باید از سنخ کلام و سخن باشد ؛ یعنی نبی سخنانی بگوید که گفتن آنها برای افراد عادی غیر ممکن باشد.

معجزه عملی در درجه اوّل برای کسانی حجّت است که در زمان خود نبی زندگی می کردند ؛ و با حواس خود آن معجزات را می یافتند ؛ اما برای کسانی که آن معجزات را با حس خود درنیافته اند ، وقوع آن معجزات باید از طریق دیگری به اثبات برسد ؛ و آن طریق ،راه خبر متواتر است ؛ اخباری که به ما می رسند دو حالت دارند ؛ یا به گونه ای هستند که عقلا می توان در درستی آنها شک نمود یا به گونه ای هستند که عقل مردم در آنها به شک نمی افتد ؛ مثلا گفته شده که شخصی به نام نادرشاه وجود داشته است ؛ و در فلان تاریخ به هندوستان حمله کرده است ؛ این خبر شک بردار نیست ؛ چون تاریخ نگاران زیادی در زمان خود نادر شاه و در زمان اندکی بعد از او این وقایع را ثبت نموده اند ؛ و موقعیت مکانی و زمانی این افراد به گونه ای بوده که عادتا بعید است با هم توطئه نموده باشند که خبری جعلی را بنویسند ؛ بلکه هر کدام مستقلا یافته های خود را نوشته اند. اگر این اخبار یک یا دو یا چند نفر اندک برای ما نقل می کردند خبر آنها برای ما یقین آور نبود ؛ اما وقتی تعداد زیادی که امکان توطئه و همدستی باهم را نداشته اند یک خبر را مستقلا و بدون این که از یکدیگر نقل کنند به ما می گویند ما یقین پیدا می کنیم که این خبر درست است ؛ چنین خبری را می گویند خبر متواتر ؛ که در منطق آن را از بدیهیات می شمارند.

ما در سایه ی خبر متواتر و بلکه فوق متواتر شکی نداریم که شخصی به نام محمد ابن عبدالله (ص) در هزار و چهارصد سال قبل در مکّه ادعای نبوت داشته است ؛ و اخباری از معجزات او به ما رسیده است ؛ و تعداد زیادی از این اخبارِ بیان کننده یِ معجزه یِ او ، اخبار متواترند ؛ یعنی افراد زیادی مستقیما آن معجزه را دیده و هر کدام جداگانه آن را نقل نموده اند و با سلسله اسناد مشخّصی این اخبار به ما رسیده است ؛ لذا ما از راه خبر متواتر یقین داریم که پیامبر اسلام معجزاتی داشته است ؛ کما اینکه معجزات امیرالمومنین (ع) نیز به تواتر به ما رسیده است .

?


مناجات حضرت امیر المؤمنین علیه السلام

  مناجات حضرت امیر المؤمنین علیه السلام

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ لا یَنْفَعُ مَالٌ وَ لا بَنُونَ إِلا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ خدای من از تو امان میخواهم برای روزی که فرزندان واموال سودی نمیبخشند مگر کسی که با قلب سلیم بسوی توبیاید  وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلا وامان میخواهم برای روزی که ظالم انگشت به دهان گرفته وگوید ایکاش با پیامبر همراهی کرده بودم  وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَ الْأَقْدَامِ و امان میخواهم برای روزی که مجرمین از روی چهره شناسایی میشوند وموهایشان ریسمان پاهاشان میشود وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ لا یَجْزِی وَالِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَنْ وَالِدِهِ شَیْئا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ  وامان میخواهم روزی که هیچ پدر وفرزندی را به جای هم پاداش نمیدهند ومجازات نمیکنند وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ  لدَّارِ وامان میخواهم برای روزی که عذر خواهی  ستمکار سودی برایش ندارد واز رحمت تو بدور است  وجایگاه بسیاربدی دارد  وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئا وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ وامان میخواهم برای روزی که هیچکس مالک هیچ چیز نیست وفرمانفرما فقط تویی وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ لِکُلِّ امْرِی‏ءٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ  وامان میخواهم برای روزی که افراد از برادر و مادر وپدر وهمسر فرزندان خود فرار میکنند و هر کس سخت گرفتارعمل  خویش است   وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذَابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ وَ صَاحِبَتِهِ وَ أَخِیهِ وَ فَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْوِیهِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعا ثُمَّ یُنْجِیهِ کَلا إِنَّهَا لَظَی نَزَّاعَةً لِلشَّوَی

واز تو امان میخواهم برای روزی که مجرم حاضر است بخاطر عذابی که گرفتار انست  فرزندان وهمسر وبرادرش را وهر کس وهرچیزی را روی زمین است فدا کند تا نجات پیدا کند ولی به هیچ وجه ممکن نیست به اتشی وعذابی گرفتار است که پوست

از سر میکند   مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْمَوْلَی وَ أَنَا الْعَبْدُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ إِلا الْمَوْلَی مولای من ای مولی من تو مولایی ومن عبد چه کسی غیر ازمولا به بنده رحم میکند ودلش بحال او میسوزد  مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْمَالِکُ وَ أَنَا الْمَمْلُوکُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَمْلُوکَ إِلا الْمَالِکُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْعَزِیزُ وَ أَنَا الذَّلِیلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الذَّلِیلَ إِلا الْعَزِیزُ  مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْخَالِقُ وَ أَنَا الْمَخْلُوقُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَخْلُوقَ إِلا الْخَالِقُ

 مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْعَظِیمُ وَ أَنَا الْحَقِیرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْحَقِیرَ إِلا الْعَظِیمُ  مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْقَوِیُّ وَ أَنَا الضَّعِیفُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الضَّعِیفَ إِلا الْقَوِیُّ  مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْغَنِیُّ وَ أَنَا الْفَقِیرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْفَقِیرَ إِلا الْغَنِیُّ  مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْمُعْطِی وَ أَنَا السَّائِلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ السَّائِلَ إِلا الْمُعْطِی  مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْحَیُّ وَ أَنَا الْمَیِّتُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَیِّتَ إِلا الْحَیُّ

 مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْبَاقِی وَ أَنَا الْفَانِی وَ هَلْ یَرْحَمُ الْفَانِیَ إِلا الْبَاقِی  مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الدَّائِمُ وَ أَنَا الزَّائِلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الزَّائِلَ إِلا الدَّائِمُ مَوْلایَ   یَا مَوْلایَ أَنْتَ الرَّازِقُ وَ أَنَا الْمَرْزُوقُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَرْزُوقَ إِلا الرَّازِقُ  مَوْلایَ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْجَوَادُ وَ أَنَا الْبَخِیلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْبَخِیلَ إِلا الْجَوَادُ مولی یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْمُعَافِی وَ أَنَا الْمُبْتَلَی وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمُبْتَلَی إِلا الْمُعَافِی  مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْکَبِیرُ وَ أَنَا الصَّغِیرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الصَّغِیرَ إِلا الْکَبِیرُ  مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْهَادِی وَ أَنَا الضَّالُّ وَ هَلْ یَرْحَمُ الضَّالَّ إِلا الْهَادِی مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الرَّحْمَنُ وَ أَنَا الْمَرْحُومُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَرْحُومَ إِلا الرَّحْمَنُ  مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ السُّلْطَانُ وَ أَنَا الْمُمْتَحَنُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمُمْتَحَنَ إِلا السُّلْطَانُ

 مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الدَّلِیلُ وَ أَنَا الْمُتَحَیِّرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمُتَحَیِّرَ إِلا الدَّلِیلُ  مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْغَفُورُ وَ أَنَا الْمُذْنِبُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمُذْنِبَ إِلا الْغَفُورُ  مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْغَالِبُ وَ أَنَا الْمَغْلُوبُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَغْلُوبَ إِلا الْغَالِبُ

 مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الرَّبُّ وَ أَنَا الْمَرْبُوبُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَرْبُوبَ إِلا الرَّبُّ  مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْمُتَکَبِّرُ وَ أَنَا الْخَاشِعُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْخَاشِعَ إِلا الْمُتَکَبِّرُ  مَوْلایَ یَا مَوْلایَ ارْحَمْنِی بِرَحْمَتِکَ وَ ارْضَ عَنِّی بِجُودِکَ وَ کَرَمِکَ وَ فَضْلِکَ یَا ذَا الْجُودِ وَ الْإِحْسَانِ وَ الطَّوْلِ وَ الامْتِنَانِ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ‏


- شیوه های اعجاب انگیز برای از میان بردن حالات بد

- شیوه های اعجاب انگیز برای از میان بردن حالات بد

آیا شما احساس بدی دارید و یا ناراحت هستید؟ دیگر نگران نباشید. راههای بسیار ساده ای وجود دارند که با استفاده از آن ها می توانید بر عادات نامناسب و اخلاق تند خود فائق آیید. خوش اخلاقی و سرحالی جزئی از خصوصیات ذاتی افراد به شمار نمیرود و نمی توان گفت که آنها همانطوری به دنیا می آیند؛ هیچ کس هم محکوم نیست که تا آخر عمر خود ناراحت و بدحال باقی بماند. میزان خوشحالی، یک مسئله کاملاً اکتسابی است و یاد گرفتن آن هم کار دشواری نیست. هر کس به راحتی می تواند با عادت های بد خود مبارزه کرده و خوش بینی را به زندگی خود راه دهد.

در تحقیقاتی که من پیرامون خوشحالی و خوش بینی برای کتابم: "خوش بینی خودجوش: استراتژی های تثبیت شده برای کامیابی و خوشحالی" انجام داده ام، توانستم از بسیاری از الگو ها و تکنیک ها پرده برداری کنم. شما هم می توانید این استراتژی ها را تمرین کنید تا خوشحالتر، سرحال تر، و خوش بین تر شوید.

1- از خون آشام های احساسی پرهیز کنید

آیا جذب افرادی می شوید که شما را از نظر احساسی تخلیه کرده و خودشان جزء بازنده ها حساب می شوند؟ آیا مانند یک آهن ربا، افراد بازنده را به خود جذب میکنید؟

می توان گفت که اینگونه افراد خود به خود باتری شما را خالی می کنند، روند زندگی را کند کرده و طرف مقابل را عصبانی و ناراحت میکنند. برای اینکه بتوانید خوشحال، خوش بین و پرانرژی باقی بمانید باید تا آنجایی که امکان دارد از این قبیل افراد دوری کنید. افراد ناراضی و بدبین به راحتی اجازه می دهند تا این خون آشام ها به جانشان بیفتند و احساسات مثبتشان را مستقیماً از مغزشان بمکند. از جمله افراد خون آشام احساسی می توان به افرادی که مرتباً در حال مسخره، انتقاد، تخریب و سرکوب کردن هستند اشاره کرد.

یک لیست از افرادی که در موقعیت های مختلف با آنها برخورد می کنید تهیه کنید و سپس سعی کنید ارتباط خود را با افرادی که در بالا به آنها اشاره کردیم به کمترین میزان برسانید و در یا در صورت امکان ارتباط خود را به طور کلی با آنها قطع کنید. توجه: افراد خوشحال و خوش بین خودشان پیام آور صلح و دوستی هستند و افراد ناراحت و بدبین خودشان به عنوان نوعی خون آشام احساسی تلقی می شوند.

2- ذهن خود را پاکسازی کنید

آیا می توان همانطور که جسم را در بیمارستانها زهرزدایی می کنند، با ذهن نیز همین کار را انجام داد؟ برای اینکه افکار منفی و مخرب را به ذهن خود راه ندهید همیشه باید این "قانون شادکامی" را در ذهن داشته باشید: شما در آن واحد تنها می توانید به یک مسئله فکر کنید. به این معنا که یا می توانید بر روی یک مسئله ناراحت کننده/بد بینانه تمرکز کیند و یا بر روی یک موضوع خوشحال کننده/ خوش بینانه. حق انتخاب با شماست. افراد بدبین معمولاً همیشه در این فکر هستند که چگونه ممکن است شکست بخورند و دیگر نتوانند از جایشان بلند شوند. آنها همیشه انتظار وقوع بدترین اتفاق ها را دارند. از سوی دیگر افراد خوش بین همیشه منتظر بهترین ها هستند. بهتر است ذهن خود را خانه تکانی کنید. زمانیکه به یک مشکل برخورد می کنید سریع به فکر یافتن راه چاره ای برای فائق آمدن و حل آن باشید. افراد بدبین و ناراحت در این شرایط فقط به دنبال گله و شکایت هستند و افراد خوش بین و موفق در پی یافتن راه حل.

3- خوش بینی و خوشحالی با اعداد

آیا به طور وسواسی به سمت افکار منفی کشیده می شوید و حالات بدی به شما دست می دهد؟ یک راه ساده این است که خودتان مسیر حرکت فردیتان را به سمت افکار مثبت تغییر دهید. به راحتی می توانید در تغییر افکار منفی به مثبت یک متخصص شوید. تنها کاری که باید انجام دهید این است که بر روی شمارش و تغییر ایده های منفی به مثبت تمرکز کنید. هر بار که یک فکر منفی به ذهنتان خطور کرد، به سرعت آن را به یک فکر مثبت تغییر دهید. هر بار که این کار را انجام دادید، یک تیک بر روی یک صفحه کاغذ بزنید. هدف شما باید این باشد که تعداد دفعاتی را که نیاز به انجام یک چنین کاری پیدا می کنید، به صفر برسانید. به عنوان مثال شاید در ابتدا نیاز باشد که به طور روزانه 50 تیک در کاغذ بزنید. به مرور زمان این عدد به 30 و 20 و به 10 میرسد. اگر شما به شدت منفی گرا باشید با انجام این تکنیک تبدیل به یک فرد به شدت مثبت اندیش می شوید.

4- وضعیت قرار گرفتن بدن خود را تغییر دهید

افراد پر انرژی و خوشحال، گام های بلند تری بر می دارند، تند تر راه می روند، و صاف می ایستند و به نظر می رسد که از منبع پایان ناپذیر انرژی تغذیه می شوند. از طرف دیگر افراد بدبین و عبوس گام های کوتاه بر میدارند، پاهایشان را روی زمین می کشند و آرام و قوز کرده حرکت می کنند. به نظر می رسد که باتری آنها شارژ خالی کرده. مراقب وضعیت قرار گرفتن بدن خود باشید. سعی کنید بیشتر از ژست افراد خوش بین در راه رفتن و ایستادن خود استفاده کنید. استفاده از این تکنیک ها به شما کمک میکند تا روحیه ای شاد و پر انرژی پیدا کنید. انجام این کار ساده بوده و همچنین میتواند تاثیر مثبتی بر روی اطرافیانتان نیز داشته باشد.

5- مراقب حرف زدنتان باشید – هیچ گاه از کلمه هایی نظیر "سعی" استفاده نکنید

برای اینکه تبدیل به یک فرد خوش بین و سر حال بشوید، ابتدا باید یاد بگیرید که این افراد چه کارهایی انجام می دهند. افراد خوش بین برای خود شیوه عملکر و صحبت کردن منحصر بفردی دارند و از کلمات ویژه ای استفاده می کنند. همانطور که قبلاً هم گفته شد، لغاتی که در صحبت کردن خود از آنها استفاده می کنید، بر روی حالات درونی و میزان انرژی بدنتان تاثیر میگذارند. عوض کردن لغاتی که مورد استفاده قرار می دهید، می توانند نگرش و افکار تان را تغییر دهند. به جای استفاده از لغات "ناراحت کننده" از کلمات "شادی زا" استفاده کنید. به عنوان مثال به جای استفاده از عبارت: "من احساس می کنم دست پاچه شده ام" می توانید از عبارت مثبت: "من احساس می کنم به چالش واداشته شده ام اما مطمئنم که از عهده اش بر می آیم" استفاده کنید.

تفاوت عمده ای که میان این دو گروه شاد و غمگین وجود دارد این است که گروه اول به ندرت و بهتر است بگوییم که هیچ گاه از لغاتی نظیر "سعی" و "اما" استفاده نمی کنند. این کلمات به نوعی نشان می دهند که شما هیچ گونه کنترلی بر روی زندگی خود ندارید؛ افراد خوش بین همیشه امیدوار هستند و مسئولیت همه کارهایی را که انجام می دهند را به عهده می گیرند. استفاده از کلمات این چنینی صرفاً بهانه آوردن و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت هاست.

6- به چیزهایی که می خواهید فکر کنید نه به چیزهایی که نمی خواهید

نگرانی، اولین فاکتور تخریب خوشحالی و خوش بینی است. سریع ترین راه برای اینکه بتوانید خود را از انرژی و خوشی سرشار کنید، کنار گذاشتن نگرانی هاست. چگونه می توانید این کار را انجام دهید؟ هر بار که یک فکر منفی به ذهنتان خطور کرد سریعاً آن را به یک فکر مثبت تبدیل کنید (مانند یافتن راه حل برای مشکلات) افرادی که بیشتر بر روی راه حل ها تمرکز می کنند تا خود مشکل، خوش بین، خوشحال، و پر انرژی هستند.

7- به دنبال کاری که به آن علاقه دارید بروید، این امر شما را سرزنده می کند

بهترین راهی که می تواند شما را با خوشحالی تمام از جا بلند کند، دنبال کردن چیزی است که به آن علاقه دارید. ببینید چه چیزی شما را خوشحال می کند، آنوقت میبینید که صبح ها با چه انرژی از خواب بلند می شوید. افرادی که صبح ها تمایلی به بیدار شدن از رختخواب ندارند، روح زندگی را از دست داده اند. آنها هیچ دلیلی برای بیدار شدن از خواب و کار و تلاش ندارند. علایق خود را پیدا کنید و به دنبال آن بروید تا آتش زندگیتان برافروخته شود.

همه افراد می توانند باعث ایجاد سرزندگی و خوشحالی در زندگی خود شوند. زمانیکه افراد مختلف از استراتژی هایی که در این مقاله به شما معرفی کردیم بهره می گیرند، خودشان اذعان می کنند که بار سنگینی از روی دوششان برداشته شده. آنها مثبت، و سر زنده شده و اعتماد به نفسشان افزایش پیدا می کند. شما برای به کار گرفتن این تکنیک ها فقط چند دقیقه وقت لازم دارید. این موارد می توانند به شما کمک کنند تا زندگی خود را در کلیه زمینه ها بهبود بخشید: سلامتی، ثروت، موفقیت شغلی.

توجه: خوش بینی کلید پنهان موفقیت است. خوش بینی سبب ایجاد هیجان در زندگی شده و شما را تبدیل به یک فرد مسئولیت پذیر می کند. در مقابل افراد بدبین هیچ گونه تصویر ذهنی روشنی از یک زندگی موفق نداشته و فقط در حال گله و شکایت، سرزنش و بهانه جویی هستند. خوب حالا شما کدام گروه را انتخاب می کنید----- شاد و خوش بین یا ناراحت و بدبین؟ حق انتخاب با شماست؛


منبع :مردمان